آقا محمدصدراآقا محمدصدرا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره
آقا محمدسیناآقا محمدسینا، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه سن داره

قند عسل های مامان

آبمیوه جدید...

چند روز پیش با خاله محبوبه رفتیم بیرون برای خرید وسایلی که توی سفر لازم داریم. بعد از خرید کلاه و آجیل و پوشک برای شما و یک خورده خرت و پرت دیگه، رفتیم یه آبمیوه فروشی که جدید بود و تازه کارش رو کنار آبمیوه رضا شروع کرده... اونجا شما آب طالبی و شیر نارگیل رو بصورت یکی در میون میخوردی. اول که هنوز آبمیوه حاضر نشده بود با دستت به آقای آبمیوه فروش اشاره میکردی که بیا و میگفتی به به( یعنی به به رو بیار)                   ...
30 مهر 1394

مراسم شیرخوارگان حسینی

امسال هم مثل سال گذشته شما رو بردم مسجد امام محمد باقر(ع) و بهمراه مامانی توی این مراسم زیبا شرکت کردیم. صبح لباسات رو مرتب کردم و با آقاجون که میخواستن برن باغ، رفتیم خونه آقاجون مامان. از اونجا ماشین آقاجون رو برداشتیم و با مامانی رفتیم مسجد . توی مسجد یکی از خانمای انتظامات داشت به همکارش جاهای خالی رو نشون میداد که من یه جای خوبی رو که پیدا کرده بود نشوشن کردم و رفتم بشینم که از قرار خاله شیلا اونجا رو گرفته بود. کنار خاله شیلا و نی نی نازش آقا محمدمهدی نشستیم و محمد مهدی همش دوست داشت باهت بازی کنه و لپت رو ناز میکرد ولی شما غریبی میکردی بهش روی خوش نشون ندادی تاکه خوراکی هات رو در آوردم و دوتایی شروع کردین به خوردن. قربون قلب مهربونت ب...
24 مهر 1394

عکس ها...

روروک بازی وسط بنایی آقاجون وقتی محمدصدرا هنوز نمیتونست راه بره... کلی روی این سرامیکا بازی میکردی... آقا محمدصدرا و آقاجون در حال دیدن مراسم تعزیه خوانی: آب بازی تو حیاط آقاجونا:   محمدصدرا و عینک دودی: این عروسک خاله رو خیلی دوست داری و همش شیشه شیر توی دستش رو میخوری!!! طبل زدن با دایی امیر محمد: شیطنت فرشته کوچولو خونه بابابزرگ مامان: عکس های هنری دایی امیر محمد: ...
21 مهر 1394

کارهای جدید محمدصدرا

شعر های جدید: گل پسرم یک ماهه که شعر یه توپ دارم قلقلیه رو یاد گرفتی و وقتی برات میخونیم آخر هر مصراع رو خودت میگی... یه توپ دارم (گیگیلیه)   سرخ و سفید و (آببیییی) می زنم زمین (هوا میده)   نمیدونی تا (اُدا میده) من این توپو (اداشتم) مشقامو خوب(نبشتم) بابام بهم (عییییدی دا)  یه توپ (گیگیلی) شهر محمدم محمد رو هم میخونم که شما محمد های آخرش رو میگی و صلوات هم میفرستی. اسامی حیوونای زیر رو هم یاد گرفتی : بوردابه(قورباغه)، دیر(شیر)، اَوَن( گوزن)، آووووو(آهو)، دَدافه( زرافه)،می می نی ( میمون) ببر( ببر)، پَبانه(پروانه)، خِس ( خرس) ، اُدَک( اردک)، میوه ها رو هم کاملا می شناسی ولی به همه میگی اَبُز...
20 مهر 1394

شاهکارهای محمدصدرا

در جدیدترین ابتکار محمدصدرا هرچیزی که فکر کنه اَه شده( یعنی دور ریختنیه) رو بر میداره و می بره میندازه توی سطل زباله.....یه روز که با هم خونه آقاجون بودیم دیدم شما سریع رفتی طرف سطل زباله و یه چیزی انداختی توش و برگشتی . منم پشت سرت رفتم و دیدم بله شیطونک مامان کنترل تلویزیون رو انداخته توی سطل. خدا رحم کرد که سطل تمیز بود و متوجه شدم وگرنه مامانی و آقاجون رو حسابی به زحمت می اندازی. توی خونه خودمونم برات یه سطل زباله اختصاصی کنار تلویزیون درست کردم که زباله هایی رو که پیدا می کنی بندازی توش که تا حالا از توش شیشه شیر و کلید و ... پیدا کردم. یه روز هم خونه آقاجون مامان دسته کلید بزرگشون رو انداخته بودی توی گلدون خالی، که طفلی ها چند ساعتی رو...
18 مهر 1394

روز جهانی کودک

اول روز جهانی کودک رو به کوچولوی خودم و همه نی نی های دوست داشتنی تبریک میگم. ان شاالله بدون غم و غصه ، شاد شاد وسلامت زندگی پربار و پر از موفقیتی داشته باشن ... روز جهانی کودک امسال پنجشنبه بود و باباجون میخواست بره دانشگاه. برای همین بهت روزت رو تبریک گفت و قرار شد برای عصر برنامه داشته باشیم. من و شما هم چون تنها بودیم رفتیم خونه آقاجون مامان و اونجا برای شما کیک سیب و گردو درست کردم با ژله انار و مرغ شکم پر که بابا اومد دور هم باشیم. میخواستیم برات همون روز مبل کودک هم بخریم که نشد و بعدش با باباجون رفتیم و برات خریدیم. توی این روز با هم کلی توپ بازی و کامیون سواری کردیم و خوراکی های خوشمزه خوردیم. موقعی که بابا اومد و شما کیک رو دیدی...
16 مهر 1394

بخند ... خندوانه ....

چند وقتی هست که از تلویزیون برنامه ی اسم خندوانه پخش میشه و کلی انرژی مثبت و خنده و دست داره که شما رو هم حسابی مجذوب خودش کرده و تا شروع میشه شما شروع میکنی به دست زدن و خندیدن یه جوری که انگار میفهمی که چه خبره داخل برنامه ( شاید هم متوجه میشی! ) و جلوی تلویزیون می ایستی و برنامه رو نگاه میکنی... قربون خنده هات... الهی همیشه بخندی مامان جونی باید قصه شما و جناب خان رو هم بیام یه سری بگم! ...
13 مهر 1394

خوراکی های مورد علاقه محمدصدرا

گل پسر مامان علاوه بر میوه که خیلی دوست داره مخصوصا توت فرنگی، خربزه و هندوانه، عاشق پسته و تخمه و نخود کشمش هستی و همیشه ظرف خوراکی هات شامل کیک یا بیسکوییت، میوه، پاستیل، نخود وتخمه پوست شده و... همراهته. اصلا یه قسمت کابینت رو خالی کردم و خوراکی هات رو اونجا گذاشتم که میری اونجا و میگی به به وخوراکی مورد علاقه ات رو انتخاب میکنی . به ژله خیلی علاقه داری و مامان برات ژله های خوشمزه درست میکنه. کیکای مامان رو هم خیلی دوست داری و با اشتها میخوریشون. برای صبحانه معمولا برات نون پنیر و کره یا کره و عسل و یا سرشیر درست می کنم و بعدش یا سرلاک یا فرنی می خوری. برات کلی آبمیوه مثل آب پرتقال، هویچ ،طالبی، سیب  و... هم میگیرم که معمولا علاقه ند...
12 مهر 1394

عید غدیر

عید غدیر امسال رفتیم خونه خاله سعیده و عمو محمد. اولش شما خوابیده بودی و وقتی بیدار شدی کلی غریبی کردی. شانسمون همسایه عمو هم سید بود و یه آش خوشمزه آورد که دور هم خوردیم. عمو محمد و خاله کلی با شما بازی کردن و همش بهت خوراکی های خوشمزه میدادن مخصوصا شکلات پاستیلی ها رو که خیلی دوست داشتی. بعدش رفتیم خونه آقاجون مامان که دایی مهدی هم اونجا بود و همه با هم رفتیم طرقبه، باغ امام رضا و اونجا باباجون و دایی مهدی یه مرغ خوشمزه برامون درست کردن.اونجا با دایی امیر محمد و نی نی های دایی مهدی کلی بازی کردیو با خاله و بقیه رفتی سوار اسباب بازی های پارکش شدی و حسابی بازی کردی. پی نوشت : من از این باغ امام رضا(ع) که قبلا اردوگاه آموزش و پرورش بود،...
10 مهر 1394

بازی ها و علائق جدید محمدصدرا

کتاب خوندن حرفه ای تر: گل پسرم همش کتابا رو میاری میزاری جلوم تا برات بخونم یا عکساشو بهت نشون بدم. خیلی هم دوست داری ازت بپرسم مثلا اسم اون حیووان چیه یا چه صدایی داره... الان دیگه مجبورم هر جا میرم براش چند تا کتاب و جورچین و وسایل نقاشی بردارم، آخه خیلی دوستشون داره... لگو بازی:                     بازی با جورچین حیوانات: بازی با حیوانات مگنت: بازی با تخته دوطرفه: خمیر بازی:                 نقاشی با مداد شمعی و رنگی و ماژیک:   ...
8 مهر 1394